فهرست مطالب

علوم دامی ایران - سال چهل و چهارم شماره 1 (بهار 1392)

مجله علوم دامی ایران
سال چهل و چهارم شماره 1 (بهار 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/02/01
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مسعود برزگر، حسین مروج، محمود شیوازاد صفحات 1-7
    در این آزمایش اثر سطوح مختلف مکمل ویتامینی بر عملکرد و خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی تغذیه شده با جیره های بر پایه گندم و سویا از سن 22 تا 42 روزگی روی بستر بررسی شد. این آزمایش با 400 قطعه پرنده به صورت طرح کاملا تصادفی با 10 تیمار و 4 تکرار و 10 پرنده به ازای هر تکرار صورت گرفت. تیمارهای این آزمایش شامل سطوح مختلف مکمل ویتامینی و روزهای مختلف دسترسی به مکمل بوده است به صورتی که، تیمار یک جیره فاقد مکمل ویتامینی، تیمارهای 2، 3 و 4 جیره های حاوی 33/33% مکمل ویتامینی، تیمارهای 5، 6 و 7 جیره های حاوی 66/66% مکمل ویتامینی و تیمارهای 8، 9 و 10 جیره های حاوی 100% مکمل ویتامینی، که تیمارهای 2، 5 و 8 فقط از روزهای 22 تا 28، تیمارهای 3، 6 و 9 از روزهای 22 تا 35 و تیمارهای 4، 7 و 10 فقط از روزهای 22 تا 42 در دسترس پرنده ها قرار گرفت. در پایان دوره آزمایش وزن پرنده ها در هر تکرار، میانگین خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی محاسبه شد. همچنین در پایان 42 روزگی از هر تکرار دو پرنده انتخاب و کشتار شد تا فراسنجه های مربوط به لاشه (بازده لاشه، درصد سینه، درصد ران، درصد قلب، درصد کبد، درصد چربی شکمی) اندازه گیری شود. نتایج نشان داد که بین تیمارها تفاوت معنی داری در میانگین افزایش وزن روزانه، میانگین خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی و همچنین خصوصیات لاشه وجود نداشت. بنابراین توصیه می شود که می توان مکمل ویتامینی را از سه هفته آخر دوره پرورش (42-22 روزگی) از جیره ها حذف نمود.
    کلیدواژگان: مکمل ویتامینی، جوجه گوشتی، عملکرد، خصوصیات لاشه
  • مهدی بدیعی باغسیاه، یوسف روزبهان، حسن فضائلی، جواد رضایی صفحات 9-21
    به منظور سالم سازی و بهینه سازی استفاده از بستر جوجه گوشتی در تغذیه نشخوار کنندگان، اثر فراوری حرارتی در دو کارگاه فراوری سبزوار و سمنان بر ترکیب شیمیایی، بخش های پروتئینی CNCPS و گوارش پذیری با روش تلی و تری مورد بررسی قرار گرفت. میانگین مقادیر ماده خشک، پروتئین خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی منهای همی سلولز، خاکستر، کلسیم، فسفر، منیزیم، پتاسیم، سدیم، آهن، منگنز، مس و روی در نمونه های خام کارگاه سبزوار به ترتیب برابر 5/83 درصد از وزن تازه، 4/26، 3/41، 2/14، 6/18، 85/1، 97/0، 8/0، 0/1، 065/0 درصد ماده خشک، 75/910، 73/332، 14/58 و 4/384 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. مقادیر مذکور در نمونه های فراوری شده به ترتیب برابر 9/92 درصد از وزن تازه، 5/25، 2/46، 4/14، 6/18، 74/1، 95/0، 72/0، 94/0، 062/0 درصد وزن خشک، 3/1029، 25/304، 74/54 و 75/379 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک گردید. در کارگاه سمنان، میانگین ارقام مذکور در نمونه های خام برابر 2/73 درصد از وزن تازه، 8/28، 2/42، 0/16، 2/17، 92/1، 13/1، 61/0، 1/1، 036/0 درصد وزن خشک، 6/1328، 0/374، 69/52 و 0/345 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک، و پس از فراوری به ترتیب برابر 3/82 درصد از وزن تازه، 3/28، 1/49، 5/18، 8/17، 86/1، 94/0، 60/0، 87/0، 035/0 درصد وزن خشک، 2/1598، 67/338، 15/51 و 6/302 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. بخش های پروتئینی A، B1، B2، B3 و C نمونه های خام کارگاه سبزوار به ترتیب برابر 8/51، 5/18، 1/17، 13/7 و 01/5 درصد پروتئین خام، و در کارگاه سمنان 3/50، 1/11، 6/24، 51/9 و 4/5 درصد پروتئین خام بود. طی فراوری در هر دو کارگاه مقادیر A و B1 کاهش، اما بخش های B2، B3 و C افزایش یافت. گوارش پذیری آزمایشگاهی ماده خشک و ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم در نمونه های خام کارگاه سبزوار به ترتیب برابر 799 و 798 گرم در کیلوگرم و 63/9 مگاژول درکیلوگرم ماده خشک، و در کارگاه سمنان 780 و 791 گرم در کیلوگرم و 70/9 مگاژول درکیلوگرم ماده خشک بود. فراوری حرارتی در دو کارگاه اثر معنی داری بر ضرایب گوارش پذیری و انرژی قابل متابولیسم بستر نداشت (05/0P>)، به جز مقدار گوارش پذیری ماده خشک در کارگاه سبزوار (1/78 درصد در نمونه فراوری شده با حرارت)که به صورت معنی داری کاهش یافته بود. فراوری با روش پرس کردن در کارگاه سبزوار موجب کاهش معنی دار گوارش پذیری ماده خشک و ماده آلی (به ترتیب 771 و 773 گرم در کیلوگرم) و انرژی قابل متابولیسم (31/9 مگاژول درکیلوگرم ماده خشک) شد (05/0P<). کاربرد فرایند حرارتی غیر مستقیم بستر جوجه گوشتی، هرچند غلظت CP، منیزیم و مس را اندکی کاهش داده است، اما با سالم سازی بستر از پاتوژن ها، می تواند منجر به تولید یک مکمل پروتئینی غنی از پروتئین خام (حدود 5/25 درصد)، مواد معدنی مناسب و سطح انرژی قابل متابولیسم نسبتا مطلوب برای تغذیه نشخوارکنندگان شود و از سوی مشکلات زیست محیطی را کاهش دهد.
    کلیدواژگان: بستر جوجه گوشتی، فراوری حرارتی، ترکیب شیمیایی، بخش های پروتئینی، گوارش پذیری آزمایشگاهی
  • ایمان چاکسری، مجتبی زاغری، سعید خلجی صفحات 23-33
    آزمایشی برای بررسی اثر افزودن متابولیت 1- آلفا هیدروکسی کوله کلسیفرول با و بدون کوله کلسیفرول و فیتاز میکروبی در جیره های با سطوح مختلف کلسیم و فسفر بر عملکرد جوجه های گوشتی انجام شد. برای انجام این آزمایش تعداد 576 قطعه جوجه یک روزه نر (راس 308) با میانگین وزن 1±40 گرم انتخاب شدند. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل (3×2×2×3) با 4 تکرار و 4 جوجه در هر تکرار انجام شد. فاکتورها شامل 3 سطح از متابولیت 1α-OH-D3 (0، 5 و10 μg/kg)، 2 سطح آنزیم فیتاز (0 و500 FTU/kg)، 2 سطح کوله کلسیفرول (0 و 5000 ICU/kg)، و3 سطح کلسیم و فسفر (100، 75 و50 درصد مقدار توصیه شده در راهنمای پرورش جوجه گوشتی سویه راس 308) بود. افزودن 10 میکروگرم 1α-OH-D3 باعث کاهش خوراک مصرفی و همچنین کاهش وزن بدن در سنین 7، 35 و 42 روزگی گردید (05/0>P و 01/0>P). افزودن 500 واحد آنزیم فیتاز به جیره های حاوی 5 میکروگرم در کیلوگرم 1α-OH-D3 باعث افزایش معنی دار وزن بدن در سنین 7 و 14 روزگی شد (05/0>P). اثر متقابل 1α-OH-D3 و آنزیم فیتاز روی ضریب تبدیل غذایی در سن 28 روزگی معنی دار بود (01/0>P) به طوریکه بهترین ضریب تبدیل غذایی نیز با مصرف 5 میکروگرم در کیلوگرم 1α-OH-D3 و 500 واحد آنزیم فیتاز حاصل شد. افزودن 5 و 10 میکروگرم 1α-OH-D3مقاومت در برابر نیروی برشی و نیروی لازم برای ایجاد شکست در استخوان درشت نی را بطور خطی افزایش داد (01/0>P). نتایج حاکی از این است که افزودن متابولیت 1α-OH-D3 می تواند بروز دیسکندروپلازی درشت نی را در جوجه های گوشتی کاهش دهد اما با توجه به سمیت این متابولیت مقدار دقیق مورد استفاده آن نیازمند تحقیقات بیشتر می باشد.
    کلیدواژگان: 1α، OH، D3، کوله کلسیفرول، فیتاز میکروبی، جوجه گوشتی، عملکرد
  • سیده شادی قریشی، محمد رکوعی، مهدی سرگلزایی، احمد مقیمی اسفندآبادی صفحات 35-43
    وزن تولد اولین صفت قابل رکوردبرداری بعد از تولد حیوان است که می تواند بر عملکرد مادر و در ادامه بر عملکرد آتی خود دام هنگام بلوغ، موثر باشد. به منظور بررسی اثر وزن تولد گوساله بر عملکرد گاوهای هلشتاین در ایران، از صفات تولیدی و تولید مثل مانند زایش تا اولین سرویس (CFI)، فاصله اولین سرویس تا آبستنی (FSTC)، فاصله گوساله زائی (CI) و سخت زائی که توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور بین سال های 1346 و 1389 جمع آوری شده بود، استفاده شد. به منظور بررسی اثر وزن تولد گوساله بر عملکرد تولیدی و تولیدمثل مادر، وزن تولد در هر گله بر اساس توزیع نرمال استاندارد به پنج گروه تقسیم شد (z ≤ 8416/0-، 2533/0- ≥ z > 8416/0-، 2533/0 ≥ z > 2533/-0، 8416/0 ≥ z > 2533/0 و z > 8416/0). نتایج تاثیر وزن تولد گوساله بر کلیه صفات تولیدی، تولیدمثل CFI، CI و سخت زائی در سه دوره اول زایش کاملا معنی دار بود (001/0 > P). اثر وزن تولد گوساله بر صفات تولیدی و تولیدمثل به ترتیب مثبت و منفی بود. اثر وزن تولد گوساله بر سخت زائی در دوره اول زایش در مقابل دوره های دوم و سوم بیشتر بود. بالاترین انحراف میانگین حداقل مربعات برای سخت زایی در هر سه دوره زایش به ترتیب، 310/0، 154/0 و 137/0 مشاهده شد که مربوط به گروه پنجم وزنی بود. در نتیجه، وزن تولد گوساله ممکن است با راندمان گله های هلشتاین در ایران مرتبط باشد و لازم است به آن در برنامه های اصلاح نژادی و مدیریتی توجه شود.
    کلیدواژگان: گروه های وزنی، صفات تولیدی، صفات تولیدمثل، سخت زایی
  • مهدی دهقان بنادکی، فرهنگ فاتحی، حشمت الله بهرامی یکدانگی صفحات 45-52
    این پژوهش به منظور مقایسه اثرات دفعات دوشش بر روی تولید شیر و فراسنجه های خونی گاوهای هلشتاین انجام شد. در این پژوهش 66 راس گاو هلشتاین تازه زا به دو تیمار چهار بار (x4) و شش بار (x6) دوشش در روز به مدت سه ماه و سپس بازگشت به سه بار دوشش تا انتهای دوره شیردهی اختصاص داده شدند. میزان شیر تولیدی انفرادی گاوها به صورت 2 روز متوالی در هر هفته تا 150 روز شیردهی ثبت گردید. گاوها بلافاصله پس از زایش وزن کشی و از لحاظ وضعیت بدنی امتیاز دهی شدند و طی دوره آزمایشی نیز به صورت ماهانه این کار انجام می شد. نمونه های خون و شیر نیز به صورت ماهانه گرفته شدند. تولید شیر و شیر تصحیح شده بر اساس چربی (5/3 درصد) در تیمارها تفاوت معنی داری با هم نداشت. تیمارها از نظر غلظت چربی و پروتئین شیر نیز تفاوت معنی داری با هم نداشتند اما درصد لاکتوز شیر گاوهای چهار بار دوشش کم تر بود (01/0P<). تعداد سلول های بدنی شیر گاوهای چهار بار دوشش در مقایسه با گاوهای شش بار دوشش بیش تر بود (05/0P<). تیمارها از نظر غلظت فراسنجه های خونی تفاوت معنی داری با هم نداشتند. دفعات دوشش تاثیری بر ماده خشک مصرفی گاوها نداشت. میانگین وزن بدن و امتیاز وضعیت بدنی گاوهای شش بار دوشش در مقایسه با گاوهای چهار بار دوشش بالاتر بود. در مجموع چنین نتیجه گیری می شود که چهار بار دوشش طی ابتدای دوره شیردهی انتخاب بهتری از شش بار دوشش است.
    کلیدواژگان: دفعات دوشش، عملکرد تولیدی، فراسنجه های خونی
  • آزاده بوستان، اردشیر نجاتی جوارمی، محمد مرادی شهربابک، مهدی ساعتچی صفحات 53-60
    در این تحقیق تاثیر تخمین ارزشهای اصلاحی ژنومیک با استفاده از نشانگرهای نزدیک به ژنهای موثر بر صفت در مقایسه با استفاده از نشانگرهای قرارگرفته بر روی همه قسمتهای ژنوم و همچنین اثر تغییر تعداد افراد گروه مرجع بر صحت ارزیابی ژنتیکی مورد بررسی قرار گرفت. برای ارزیابی ژنومیک از روش BLUP استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از نشانگرهایی که نزدیک به ژنهای موثر بر صفات هستند و افزایش تعداد افراد گروه مرجع، صحت تخمین ارزشهای اصلاحی را افزایش می دهد. استفاده از فنوتیپ افراد گروه مرجع نسبت به استفاده از ارزش اصلاحی آنها، باعث افزایش تفاوت صحت برآورد ارزشهای اصلاحی با استفاده از نشانگرهای نزدیک به ژنهای موثر بر صفت در مقایسه با استفاده از کل نشانگرهای ژنوم می شود. همچنین افزایش تعداد نسل بین گروه مرجع و گروه تایید باعث کاهش صحت برآورد ارزشهای اصلاحی می شود.
    کلیدواژگان: گروه مرجع، گروه تایید، ارزش اصلاحی ژنومیک
|
  • Masoud Barzegar, Hosein Moravej, Mahmoud Shivazad Pages 1-7
    The present experiment was conducted to evaluate the effects of different levels of Vitamin Premix (VP)، fed during the last three weeks of a broiler rearing period (22-42 days)، on its growth performance and carcass characteristics. Four hundred 22 day old broilers received diets containing four levels of supplementary VP (0، 33. 33، 66. 66 and 100%) each at a different weeks of finisher period. The diets were formulated as based on wheat and soybean meal، with the experiment conducted on floor pens of 10 treatments and 4 replicates in a completely randomized design. The dietary treatments consisted of: T1 no VP supplement during 22 to 42 days of age; Treatments، and 4 containing 33. 33% VP،. Treatments 5، 6 and 7 with 66. 66% of VP supplement and finally treatments 8، 9 and 10 containing 100% of VPsupplement. The treatmeants were so arranged that T 2، 5 and 8 received only from 22 to 28; treatments 3، 6 and 9 only from 22 to 35، and treatments 4، 7 and 10 only from 22 to 42 days of age. The results finally indicated that VP reduction and withdrawal at 22 days of age did not impair the birds، performance during their last three weeks of rearing period (to 42 days). Decrease in the level of VP did not significantly affect the carcass characteristics (carcass yield، percentages of breast، thigh، liver، heart as wellas abdominal fat).
    Keywords: Vitamin Premix (VP), Performance, Carcass characteristics, Broiler
  • Mehdi Badiee Baghsiah, Yousef Rouzbahan, Hasan Fazaeli, Javad Rezaei Pages 9-21
    Effect of heat processing on the nutritive value of broiler litter، as a potential ruminant feedstuff، was studied in two pilot plans، processing through an assessment of chemical composition، protein fractionation according to CNCPS as wells digestibility making use of Tilley and Terry method. In a manufactory located in the city of Sabzevar. The average values of Dry Matter (DM)، Crude Protein (CP)، Neutral Detergent Fiber (NDFom)، Acid detergent fiber (ADFom)، ash، Ca، P، Mg، K، Na، Fe، Mn، Cu and Zn in the unprocessed broiler litter constituted 83. 5% of the fresh matter، 26. 4، 41. 3، 14. 2، 18. 6، 1. 85، 0. 97، 0. 8، 1. 0، 0. 065 % of DM، 910. 75، 332. 73، 58. 14 and 384. 4 mg/kg of DM، respectively. These values for the processed litter، respectively، amounted to 92. 9 % of fresh weight، 25. 5، 46. 2، 14. 4، 18. 6، 1. 74، 0. 95، 0. 72، 0. 94، 0. 062 % of DM، 1029. 3، 304. 25، 54. 74 and 379. 75 mg/kg of DM. As for the Semnan manufactory، the average values for the unprocessed litter were، respectively،73. 2 % of fresh weight، 28. 8، 16. 0، 17. 2، 1. 92، 1. 13، 0. 61، 1. 1، 0. 036 % of DM، 13.، 374. 0، 52. 69 and 345. 0 mg/kg of DM. Fllowing the processing operations the mentioned values changed to 82. 3 % of fresh weight، 28. 3، 49. 1، 18. 5، 17. 8، 1. 86، 0. 94، 0. 60، 0. 87، 0. 035 % of DM، 1598. 2، 338. 67، 51. 15 and 302. 6 mg/kg of DM، respectively. Protein fractions A، B1، B2، B3 and C in the unprocessed litter at Sabzevar manufactory were، respectively 51. 8، 18. 5، 17. 1، 7. 13 and 5. 01 % of CP. The values for Semnan manufactory were recorded as 50. 3، 11. 1، 24. 6، 9. 51 and 5. 4 % of CP، respectively. After heat processing، accomplished and fot both manufactories، fractions A and B1 were reduced، wtereas B2، B3 and C increased (P<0. 05). The in vitro DM Digestibility (DMD)، Organic Matter Digestibility (OMD) and ME contents for the unprocessed litter، respectively، were 799، 798 g/kg and 9. 63 MJ/kg DM for Sabzevar manufactory، and 780، 791 g/kg and 9. 70 MJ/kg DM for Semnan،s. Heating process had no significant effect on digestibility and ME (P>0. 05)، except for DMD at Sabzevar manufactory، which had singificantly decreased. The Pressing method of processing reduced (P<0. 05) DMD، OMD (771 and 773 g/kg) and ME (9. 31 MJ/kg of DM) as compared with unprocessed litter. Overall، although application of indirect heat processing of broiler litter somehow reduced CP، Mg and Cu contents، but by removal of the pathogenic organisms it can lead ot the production of a protein supplement، enriched in mineral،s as a ruminant feedstuff and which can help reduc the environmental pollution.
    Keywords: Broiler litter, Heat processing, Nutritive value, In vitro digestibility
  • Iman Chaksari, Mojtaba Zaghari, Saeed Khalaji Pages 23-33
    An experiment was conducted to evaluate the effects of 1α-OH-D3 either with or without Cholecalciferol، microbial phytase as well as different levels of dietary calcium، and phosphorus on broiler chickens، performance. A number of 576 male broiler chickens (Ross 308) were made use of in a completely randomized design of a factorial arrangement (3×2×2×3)، comprised of 36 treatments، 4 replicates of 4 chicks in each battery cage. Factors included three levels of 1α-OH-D3 (0، 5 and 10 μg/kg)، two levels of Cholecalciferol (0 and 5000 ICU/kg)، two levels of microbial phytase (0 and 500 FTU/kg)، as well as three levels of Ca and phosphorus (100، 75 and 50% of Ross broiler nutrition recommendation values). Dietary treatments were implemented within an age interval of from 1 to 42 days. Supplementation of diets of 5 and 10 μg/kg of 1α-OH-D3 reduced body weight and feed intake at 7، 35 and 42d (P<0. 01; P<0. 05). Supplementation of 500 FTU/kg of Phytase enzyme in the diet increased body weight at 7 and 14 days (P<0. 05). Interaction between 1α-OH-D3 and phytase on feed conversion ratio was significant (P<0. 01)، in a way that addition of 500 FTU/kg of Phytase to diet containing 5 μg/kg of 1α-OH-D3 improved feed conversion ratio at 28d (P≤0. 01). 1α-OH-D3 supplementation increased tibia breaking force، linearly (P<0. 01). Results indicated that addition of 1α-OH-D3 to broiler chickens، diets alleviates the risk of tibial dyschondroplasia incidence. Yet، the appropriate recommended dosage needs to be further investigated.
    Keywords: 1α OH, D3, Cholecalciferol, Microbial phytase, Broiler chicken, Performance
  • Seyyed Shadi Ghoraishy, Mohammad Rokouei, Mehdi Sargolzaei, Ahmad Moghimi Esfandabadi Pages 35-43
    Birth Weight (BW) is the first trait recorded fllowing birth. It can influence the performance of the cow and as well impact the performance of the calf it,s duringits maturity. To investigate the effect of a calf,s BW on the performance of Holstein dairy cattle in Iran, the records gathered between 1967 and 2010 were obtained from the Iranian Animal Breeding Center. The data were then used to model the productive and reproductive traits including Calving to First Insemination (CFI), First Service to Conception (FSTC), Calving Interval (CI), and dystocia. BW of calves within each herd were grouped into five categories based on standard normal distribution (z≤-0.8416, -0.8416 Keywords: Weight groups, Iranian Holstein dairy cows, Productive traits, reproductive Traits, Dystocia
  • Mehdi Dehghan-Banadaky, Farhang Fatehi, Heshmatollah Bahrami Yekdanegi Pages 45-52
    The objective fllowed in the present study was to evaluate the effects of different milking frequencies on milk production and on blood metabolites in Holstein cows. Sixty-six fresh Holstein cows were allocated to two treatments namely: 4 (4x) vs. 6 times (6x) of daily milking، during the first 3 months of lactation، and then switching on to a three times of daily milking until end of the lactation period. Milk yield was recorded as on two consecutive days in each week. Cows were weighted and scored for their body conditions immediately after calving and as well during each month of the experimental period. Blood and milk samples were collected monthly. Milk and fat corrected milk yield did not differ among treatments. Milk fat and protein percentage did not differ among treatments rather، but milk lactose was percentage wise lower for 4x milked cows (P<0. 01). Somatic cell count in 4x cows was higher than the 6x ones (P<0. 05). Treatments did not differ in blood metabolites، concentrations. Milking frequency did not affect dry matter intake either. Body weight changes and Body Condition Scores (BCSs) were higher in 6x cows than those in 4x ones. It was finally concluded that 4x treatment، during early lactation، was more appropriate than the 6x.
    Keywords: Milking time, Production performance, Blood metabolites
  • Azadeh Boostan, Ardeshir Nejati, Javaremi, Mahammad Moradi Shahrbabak, Mehdi Saatchi Pages 53-60
    Throughout the present study the effect of using markers close to genes affecting a trait، as compared with the use of all the markers of a genome، and also the effect of on increase in the number of reference groups، on the accuracy of a genetic evaluation، was investigated. Genomic evaluation was done using BLUP method. The results indicated that use of markers close to genes affecting a trait and on increase in the number of reference groups would enhance the accuracy in an evaluation of the Estimated Breeding Values (EBVs). Use of phenotypic records (in comparison with breeding values of reference group) would result in an increase in the accuracy of estimating the breeding values by use of markers close to the effective genes on the trait as compared with the use of all the markers of a genome. Increase in number of generations between reference and validation groups would result in a decrease of the accuracy of EBVs.
    Keywords: Reference group, Validation group, Genomic breeding value